طراحی وب سایت مادر! - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و مردى از او خواست تا ایمان را به وى بشناساند ، فرمود : ] چون فردا شود نزد من بیا ، تا در جمع مردمان تو را پاسخ گویم ، تا اگر گفته مرا فراموش کردى دیگرى آن را به خاطر سپارد که گفتار چون شکار رمنده است یکى را به دست شود و یکى را از دست برود . [ و پاسخ امام را از این پیش آوردیم و آن سخن اوست که ایمان بر چهار شعبه است . ] [نهج البلاغه]

مادر!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/8/18 11:1 صبح


اولین کسی بودم که وارد شدم. چند دقیقه‌ بعد پیرمردی  وارد کوپه شدد. 60 ‌را پر کرده بودند. سلامی و علیکی... پیرمرد در حال نشستن در کنارم آرام گفت: مادر!
...
پدرجان گفتید: مادر؟
صورتش را به طرف بر گرداند.
- بله.
- می‌بخشید می‌پرسم. آخه خیلی برام جالب بود. تا حالا کسی به سن و سال شما رو ندیده بودم یاد مادرش باشه.
- من همیشه به یاد مادرم هستم... چون مادر نداشتم. وقتی یکسال و نیمم بود از دنیا رفت...





کلمات کلیدی :